قالب وبلاگ
سرای موزیک سنتی
لینک دوستان
پيوندهای روزانه

یکی از خصوصیات زیبای کشور عزیزمان، تنوع فرهنگ و نژاد و زبان مردم آن است؛ تا جایی که زبان و گویشِ اهالیِ برخی مناطق، برای مردم منطقه‌ای دیگر، اصلاً قابل‌فهم نیست اما هرگز این تنوع، موجب جدایی مردم از یکدیگر نشده بلکه دل و روح ایرانیان در تمامی دوره‌های تاریخی کنار هم و با هم بوده است.

البته نمی‌توان هنر را این میان نادیده گرفت؛ از قالیبافی جهانی اراکی‌ها و خراسانی‌ها گرفته تا طرح پته کرمانی‌ها و خوس‌دوزی و کپوبافی جنوب کشور، همه برای مردم این سرزمین آشنا و پیونددهنده است. اما اوج زیبایی این تفاهمات فرهنگی را می‌توان در موسیقی محلی و منطقه‌ای کشور یافت. زنان و مردان سرزمینم همچون عثمان محمدپرست، رسول بخش زنگی شاهی، حسین طیبی سودکلایی، ابوالحسن خوشرو، محمدرضا اسحاقی و... هم‌ردیف با سیما بینا، پروین بهمنی، محبوبه فخاشی، فوزیه مجد و... تک‌تک لحظات زندگی‌شان را در راه حفظ موسیقی محلی صرف کردند. این اسامی، تنها اندکی از دریای بی‌کران این هنر اصیل ایرانی است که در این یادداشت به نام آنها اشاره شد.

این میان نمی‌توانم از استاد سهراب محمدی (بخشی) که در زمینه‌ی موسیقی محلی خراسان شمالی فعالیت داشتند و مدت کوتاهی است که از این سرای فانی رخت به سوی سرای باقی بسته‌اند، یادی نکنم. مردی با عظمت و قدرت کلام نافذ که صدای رسای او تا نیویورک و پکن خاطره‌ساز شد. بسیاری بودند که حتی لهجه و زبان استاد بخشی را متوجه نمی‌شدند اما سوز ساز و صدای این عارف دل‌شکسته، اشک را در دیدگان هر رهگذر مستی خروشان می‌کرد.

بد نیست که خاطره دیدارم در سال 1397 با این استاد را با مخاطبین عزیز به اشتراک بگذارم که شنیدنش خالی از لطف نیست. لهجه شیرین و مهربانی قلب این پیرمرد، اولین درسی بود که از او گرفتم و بعد دریافتم که هر چه‌قدر هم که بزرگ شوی، باید مقام استاد را تکریم کنی. یادم هست که وقتی بحثی از سکونت ما در روستای «پلت کله» و منزل مرحوم محمدعلی مجد پیش آمد، به ناگاه از جا پرید و گفت: «استاد فوزیه مجد، تمامِ من است.» ذوقش شکفت و به تکریمِ این بانوی بزرگ پرداخت و به افتخار نام او -با وجود اینکه خسته هم بود- قطعه‌ای برایمان نواخت.

من و دو نفر دیگر از دوستان -که همگی نسبت به گویش اهالی خراسان شمالی بیگانه بودیم- خدمت استاد حضور داشتیم که تسلط و چیره‌دستی این بزرگ‌مرد آن‌چنان انقلابی در من به وجود آورد که ناخودآگاه این بیت زیبای سعدی شیواسخن به ذهنم خطور کرد:
در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل

هرچند استاد محمدی و بسیاری دیگر از عزیزان، دیگر در میان ما نیستند اما چه خوب است نسل جوان و هنرمند کشور، اساتید بنامی که هم‌اکنون در قید حیات هستند را دریابند. قرن‌ها طول خواهد کشید تا دوباره گوهرهایی همچون عبدالوهاب شهیدی، هوشنگ ابتهاج و... در دامن بشریت رشد کنند. این رسم خوب را بگذاریم که از چهره‌های ماندگار میهن‌مان تا زمانی که زنده‌اند، یادی کنیم.

از طریق همین نوشتار، به روح بلند تمامی اساتید بنام موسیقی محلی و هنر آیینی سرزمینم، درود می‌فرستم و رحمت پروردگار را برای استاد محمدی عزیز خواستارم.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»

یکی از خصوصیات زیبای کشور عزیزمان، تنوع فرهنگ و نژاد و زبان مردم آن است؛ تا جایی که زبان و گویشِ اهالیِ برخی مناطق، برای مردم منطقه‌ای دیگر، اصلاً قابل‌فهم نیست اما هرگز این تنوع، موجب جدایی مردم از یکدیگر نشده بلکه دل و روح ایرانیان در تمامی دوره‌های تاریخی کنار هم و با هم بوده است.

البته نمی‌توان هنر را این میان نادیده گرفت؛ از قالیبافی جهانی اراکی‌ها و خراسانی‌ها گرفته تا طرح پته کرمانی‌ها و خوس‌دوزی و کپوبافی جنوب کشور، همه برای مردم این سرزمین آشنا و پیونددهنده است. اما اوج زیبایی این تفاهمات فرهنگی را می‌توان در موسیقی محلی و منطقه‌ای کشور یافت. زنان و مردان سرزمینم همچون عثمان محمدپرست، رسول بخش زنگی شاهی، حسین طیبی سودکلایی، ابوالحسن خوشرو، محمدرضا اسحاقی و... هم‌ردیف با سیما بینا، پروین بهمنی، محبوبه فخاشی، فوزیه مجد و... تک‌تک لحظات زندگی‌شان را در راه حفظ موسیقی محلی صرف کردند. این اسامی، تنها اندکی از دریای بی‌کران این هنر اصیل ایرانی است که در این یادداشت به نام آنها اشاره شد.

این میان نمی‌توانم از استاد سهراب محمدی (بخشی) که در زمینه‌ی موسیقی محلی خراسان شمالی فعالیت داشتند و مدت کوتاهی است که از این سرای فانی رخت به سوی سرای باقی بسته‌اند، یادی نکنم. مردی با عظمت و قدرت کلام نافذ که صدای رسای او تا نیویورک و پکن خاطره‌ساز شد. بسیاری بودند که حتی لهجه و زبان استاد بخشی را متوجه نمی‌شدند اما سوز ساز و صدای این عارف دل‌شکسته، اشک را در دیدگان هر رهگذر مستی خروشان می‌کرد.

بد نیست که خاطره دیدارم در سال 1397 با این استاد را با مخاطبین عزیز به اشتراک بگذارم که شنیدنش خالی از لطف نیست. لهجه شیرین و مهربانی قلب این پیرمرد، اولین درسی بود که از او گرفتم و بعد دریافتم که هر چه‌قدر هم که بزرگ شوی، باید مقام استاد را تکریم کنی. یادم هست که وقتی بحثی از سکونت ما در روستای «پلت کله» و منزل مرحوم محمدعلی مجد پیش آمد، به ناگاه از جا پرید و گفت: «استاد فوزیه مجد، تمامِ من است.» ذوقش شکفت و به تکریمِ این بانوی بزرگ پرداخت و به افتخار نام او -با وجود اینکه خسته هم بود- قطعه‌ای برایمان نواخت.

من و دو نفر دیگر از دوستان -که همگی نسبت به گویش اهالی خراسان شمالی بیگانه بودیم- خدمت استاد حضور داشتیم که تسلط و چیره‌دستی این بزرگ‌مرد آن‌چنان انقلابی در من به وجود آورد که ناخودآگاه این بیت زیبای سعدی شیواسخن به ذهنم خطور کرد:
در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید
که هرچ از جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل

هرچند استاد محمدی و بسیاری دیگر از عزیزان، دیگر در میان ما نیستند اما چه خوب است نسل جوان و هنرمند کشور، اساتید بنامی که هم‌اکنون در قید حیات هستند را دریابند. قرن‌ها طول خواهد کشید تا دوباره گوهرهایی همچون عبدالوهاب شهیدی، هوشنگ ابتهاج و... در دامن بشریت رشد کنند. این رسم خوب را بگذاریم که از چهره‌های ماندگار میهن‌مان تا زمانی که زنده‌اند، یادی کنیم.

از طریق همین نوشتار، به روح بلند تمامی اساتید بنام موسیقی محلی و هنر آیینی سرزمینم، درود می‌فرستم و رحمت پروردگار را برای استاد محمدی عزیز خواستارم.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»

تعداد بازدید : 119
[ سه شنبه 22 مهر 1399 ] [ 13:15 ] [ محمد جواد رضایی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ


آرشيو مطالب
آمار سایت
افراد آنلاین : 1
بازديدهاي امروز : 1
بازديدهاي ديروز : 0
كل بازديدها : 1176
بازدید این هفته : 1
بازدید این ماه : 1
تعداد نظرات : 0
تعداد كل مطالب : 8
امکانات وب